اصلا خانواده مذهبی ای نیستیم اما پدرم کلا با کلاس موسیقی مخالفه . هیچ وقت علنی نگفته اما با کارهاش میشه فهمید . از مادرم شنیدم وقتی بچه بوده به پدربزرگم میگه که میخواد کلاس "ستار" اسم بنویسه اما بجاش یک کتک حسابی میخوره . اما ناامید نمیشه و میره چند خرمن گندم برمیداره میفروشه و با پولش ی دستگاه ستار میخره . تا چندین سال قایمش میکرده . توی فامیل ما همه تو کار ساز های سنتی هستن از نوازندگی و فروش گرفته تا حتی ساختش. ای کاش میدونستم که با اینکه یک روزی پدرم علاقه زیادی داشته چرا الان مخالفت میکنه . چی باعث شده که اینقدر عصبانی بشه . الان با کلاس رفتن من به شدت مخالفه .
از پول خودم یک کمانچه خریدم . پول کلاس رو هم از حسابم برداشتم . حالا شاید من هم مثل تمام آدم های روی زمین یک راز داشته باشم و اون هم کلاس کمانچه ست:)))
شاید این اولین قدم من بود در این که بخوام مستقل باشم . فقط ای کاش دستم تو جیب خودم بود . به طور جدی میخوام کار پیدا کنم چون تا وقتی پول از خودم نباشه باید مطیع خانواده باشم . میخوام این زنجیر رو پاره کنم . هر طور که شده .
درباره این سایت