اورژانس یک موقعیتیه که بشینیم دور هم و حرف بزنیم . قبلا گفتم که همگروهی هایی که باهاشون هستم ، یک ترم از من بالاترن و در اصل بجز دو نفرشون بقیشونو دفعه اولم بود که دیدم . یبار مریضی نداشتیم و نشستیم دور هم ، من هم غریبه اون جمع نشستم بینشون . داشتن از این صحبت میکردن که اگه اگه پزشکی نمی اومدن به چه شغلی علاقه داشتن . یکی گفت خب من کار فنی و باغبونیم خوبه، یکی از دخترام میگفت من آرایشگری خیلی علاقه دارم ، یکی هم گفت میرفتم ریاضی تدریس میکردم و خیلی چیزای دیگه که یادم نمیاد اما اون لحظه رفتم تو فکر ، میتونم بگم اونقدر عمیق بود که متوجه رفتن بچه ها نشدم . تو این فکر بودم که اگه نمی اومدم پزشکی چه کاره بودم ، شاید الان سربازیمو تموم کرده بودم . بیشتر دوست داشتم خطاط بشم ، هنرشو هم داشتم اما کمی بعد گفتم نه میرفتم کار موسیقی ، علاقه هم دارم روحیشو هم دارم اما نمیشه فقط زندگی رو یه خطاط بود یا یه موسیقی دان . شاید میرفتم و یک مغازه میزدم اما مغازه چی ، یه کافه یا شایدم مغازه عتیقه فروشی . نه شایدم مغازه ای از چی ای لوکس . شایدم میرفتم معلم میشدم اما نه رابطم با بچه ها خوب نیست ، البته خودم اینجور فکر میکنم چون بر عم میگه با بچه ها خیلی خوبی ، بخاطر همینم منو همیشه مامور آروم کردن و بازی با بچه ها میکنن . اصلا شایدم دبیر مهدکودک میشدم . اما از نویسندگی هم خوشم میاد زندگی نویسندگی ولی خیلی بی بخاره و تحمل اون همه فشار فکری رو ندارم . واقعا به چه کاری مشغول میشدم ، هنوزم ذهنم مشغوله 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دمو آهنگ demoahang روشنا منجي دوران است ... لوح....كلمه..قلم....كتاب دستگاه تصفیه آب Reza zargaroglu وبلاگ نویسی Nick منزل مبله شیراز | آپارتمان مبله شیراز Mike ابر بهمنی هم سفر